RSS
خانه شناسنامه پست الکترونیک مدیریت وبلاگ من موضوعات وبلاگ من اشتراک در خبرنامه
لوگوی وبلاگ من لینک دوستان من اوقات شرعی مطالب بایگانی شده آهنگ وبلاگ من وضعیت من در یاهو یــــاهـو |
دیشب چه شب بدی بود مگه نه...........
نویسنده: حسین(شنبه 84/12/27 ساعت 7:52 صبح)
سلام فاعزه جونم میدونم الان بیداری .....میدوتم خیلی ناراحتی ..... میدونم همه چی رو میدونم ... به خداوندی خدا قسم
که خودم هم از صبح تا حالا حتی 1 ثانیه هم کار نکردم یعنی اصلا نمتونم کار کنم همش گریهای دیشبت یادم میاد و ترس
و وحشتی که داشتی ای کاش میتونستم یه کاری برات بکنم ولی میدونی که این فاصله دورمون جلوی همه چی رو گرفته
ولی دم گوشم هی بکی میگه ایشالا اتفاقی نمیفته . تو هم بگو ایشالا فدات شم چقدر دیشب اشک ریختی .. حسین برات
بمیره که اینقدر ناراحتی منتظر ساعت 8:30 تا 9:00 هستم که خبرشو بهم بدی ...خدایا فاعزه رو به خودت سپردم
خدا جون به فاعزه کمک کن قول میدیم 2 تامون با هم جبران بکنیم ....قوله قول.......
فاعزه جونم یه وصیت از داریوش کبیر رو الان تو مجله راه زندگی دیدم که قشنگ بود برات میزارم
بخونش ******************************** فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومییای به خاک سپارند تا اجزاء بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد
حق یارت ._.·´¯)(¯`·._.• •._.·´¯)(¯`·._.• (`·¸_¸.·´)(`·-.¸¸.-·´)(`·¸_¸.·´) •._.·´¯)(¯`·._.• (`·¸_¸.·´)(`·-.¸¸.-·´)(`·¸_¸.·´)•._.·´¯)(¯`·._.• (`·¸_¸.·´)(`·-.¸¸.-·´)(`·¸_¸.·´)
|